شب بو

نظم نوشت یک ناظم

شب بو

نظم نوشت یک ناظم

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

قطع قلم، به قیمت نان می کنی رفیق؟

این خطّ و این نشان که زیان می کنی رفیق

گیرم در این میانه به جایی رسیده ای

گیرم که زود دکّه، دکان می کنی رفیق

روزی که زین بگردد و بر پشتت اوفتد،

حیرت ز کار و بار جهان می کنی رفیق

تیر و کمان چو دست تو افتاد، هوش دار

"سیب" است یا "سر" است نشان می کنی رفیق

کفّاره اش ز گندم عالَم فزون تر است،

از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق

خود بستمش به سنگ لحد؛ مُرده توش نیست

قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق

گفتی: "گمان کنم که درست است راه من"

داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق

فردا که آفتاب حقیقت برون زند،

"سر" در کدام "برف" نهان می کنی رفیق؟

  • محمد رضا باب الخانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی